حساب سرانگشتی بلدید؟! ما فقط می خواهیم با خواندن این سطور ، سرانگشتان هنرمندتان را بکار بندازید و پیدا کنید که پرتغال فروش و کلید ازدواج جوانان کجاست؟! این یک گزارش نیست! به قول صداوسیمایی ها با ما همراه شوید:
"آخه اینجوری كه نمیشه. ما هر جا میریم یا دختره قبول نمیكنه یا پسره. بالاخره باید یه فكری كرد. راستی امروز منیژه خانم ،همسایه قدیمی رو تو خیابون دیدم . میگفت درس دخترش تموم شده و الان مشغول كاره . بد نیست بریم دخترشو ببنیم"
اما ما قصدمون پرداختن به این حرفا نیست. یا مثلا توصیف لحظه چایی آوردن عروس خانم وقتی كه استكانای چایی مثل سونامی تو سینی میلرزن. ما میخواهییم ببینیم بعد از همه این حرفا و گرفتن جواب مثبت چه بر سر داماد بیچاره میاد و چیكار میكنه كه به همه دوستاش میگه "عجب غلطی كردم."
1)وقتی وارد خیابان كریم خان میشی برق طلا فروشی ها یه لحظه چشماتو میزنه و بعد از قیمت كردن چند تكه طلا برق قیمتها كاملا كورت میكنه.
انواع و اقسام جواهر آلات. پیش خودم فكر كردم " كی میشه قسمت من بشه برای خرید بیام؟" ابرای بالای سرمو پاك كردم و برای با خبر شدن از اولین هزینه پرداختی وارد یكی از طلا فروشی ها شدم. اول برای اینكه شك فروشنده عود نكنه فقط" ست های حلقه" رو نگاه كردم. بعد شروع كردم به قیمت گرفتن. و همونجا اولین شوك بهم وارد شد. حلقه هایی از انواع مختلف. با نگین، بدون نگین، نگین اصل و فرع، طلای زرد و سفید و.... و اما مسئله مهم ،"قیمتها". مخم سوت كشید حلقه از 5 میلیون تومن تا 60 هزار تومن. یادم اومد تفاوت از زمین تا آسمان است. 5 میلیون قیمت یه خوردو معمولی است و حالا تبدیل به یه حلقه كوچیك شده .عجیبا قریبا. چون به همراه تعجب من شك آقای طلا فروش هم داشت بر انگیخته میشد از مغازه زدم بیرون.
2)به سراغ سالن رفتم.تصمیم گرفتم به یه سالن معمولی برم. وسط شهر رو هم انتخاب كردم.وارد كه شدم یاد پازل های بزرگ افتادم كه آدم توش گم میشه ورودی سالن با حالت زیبایی درست شده بود.فكر كردم نكنه مهمانها تو این پازل گم بشن. خلاصه قدم به اندرونی گذاشتم. خوشم اومد حد اقل اینجا با یه فنجون چایی ازم پذیرایی شد.من هم كه عاشق چایی بعد از غذا هستم كلی خوش به حالم شد. شروع به اختلاط با مسئول سالن كردم.اینجا بود كه فهمیدم شرایط زیادی هست كه روی قیمت هاتاثیر میگذاره. اینكه چند جور غذا سفارش بدی، چند تا مهمون داشته باشی، چه نوع پذیرایی دوست داری و خلاصه خیلی چیزهای دیگه.و اما قیمتهابرای یه پذیرایی نه چندان سنگین: سالن رو اگر برای آخر هفته بخواهی 150 تومان و برای وسط هفته تومان. شام نفری 4900 هفت رقم شام .وقتی صاحب سالن داشت اسم غذاهارو میگفت حسابی گرسنم شده بود.فسنجان، باقالی پلو، زرشك پلو، خوراك و غیره.و اما بعد، میدونید كه توسالن، خانمها و آقایون جدا از هم هستند، دل و به دریا زدم و پرسیدم اگر بخواهیم یه عروسی مختلط بگیریم جا دارید یا نه؟ و جواب شنیدم "بله". و موضوع جالب اینجا بود كه در این صورت تقریبا همه هزینه ها دو برابر میشد. 2 تا 5/2 میلیون هزینه جا. خواننده 1 میلیون، میز برای هر نفر 1100تومان، هزینه پرسنل نفری 1000 تومان.
میشه لطفا خودتون حساب كنید هزینه یه شب عروسی تو سالن به صورت زنانه مردانه و یا مختلط چقدر میشه؟ اینجور چیزا برای من كمی سنگینه.قبلا از همكاریتون ممنون هستم.
3) نوبت رسید به آرایشگاه عروس خانم. این قسمت رو چون خودم نمیتونستم تهیه كنم به عهده یكی ازهمكاران خانم گذاشتم.از اونچه كه این خانم میگفت این نتیجه حاصل شد: فقط برای آرایش یك شب عروسی میشه بین 600 هزار تا 100 هزار هزینه كرد. البته اگر قرار باشه عكسهای موندنی گرفته بشه و عروس خانم انشاءالله تا 100 سال عمر كنن حتما باید جوری آرایش بشن كه وقتی نوه نتیجه ها عكسهارو دیدن از داشتن چنین مارد بزرگ زیبایی به خودشون ببالن.پس باید دست بالا رو گرفت تا در آینده همه چیز مرتب باشه.
4)معمولا وقتی پدر و مادرها آرزوی عروسی بچه هاشون رو دارن میگن" میشه تو لباس عروسی ببینمت" یا "دامادی" اینو گفتم كه دامادها هم كمی تحویل گرفته بشن. ولی واقعا همه كارها به عهده داماده و دست آخر هم میگن عروسی نه دامادی!! بگذریم. رفتم سراغ لباس عروس.تو این مورد هم با عجایب زیادی روبرو شدم.تنوع قیمتها كاملا بستگی به محل فروش یا كرایه و فصل اون داشت.اما من باز سراغ یه جای متوسط رفتم. وقتی وارد فروشگاه شدم یاد بعضی از این فیلمهایی كه عروسها تو كابوسهاشون بین لباسهای عروس میدوند وبا وحشت از چیزی فرار میكنن افتادم .راستش از شما چه پنهون كمی هم ترسیدم.برگردیم سر اصل مطلب. طبق توضیحات فروشنده اگر لباس رو كرایه كنی حد اقل قیمت شبی 50 هزار تومان.اون هم لباسی كه قبلا استفاده شده. البته لباسی هم بود كه فقط كرایه یك شبش 850 هزار تومن بود اما اگر لباس دست اول بخواهی كرایه كنی میتونی سفارش دوخت بدی و همون لباس رو كرایه كنی كه در این صورت به اصطلاح "كرایه دست اول" گرفته ای. اما كرایه این نوع لباس گرانتر است. و یك نكته بسیار عجیب اینكه مالباس عروس هم صادر میكنیم . شما اینو میدونستید؟
5) قرآن: نور ایمان. آیینه و شمعدان: روشنایی خانه. نان:بركت خانه. پسته: دهان یار. بادام: چشم محبوب. فندق: لب معشوق. اینها همه تو یه سفره جمع شدن و همه نمادی از عشق و محبت هستند. "سفره عقد". همین وسایل ساده و پر بركت گاهی چنان خرج بر میدارن كه آدمو خونه خراب میكنن. انواع و اقسام ظروف كه توش همه این نمادها وجود داره از 150 هزار تا 400 هزارتومان. راستی شنیدین اگر آیینه سفره عقد بشكنه كار عروس و داماد به طلاق میكشه. جالب نیست؟! خوشبختی وشكست فقط بستگی به یك تكه شیشه داشته باشه باشه. یادم باشه تو گزارش بعدی از زوجهایی كه طلاق گرفتن بپرسم آیا آیینه سفره شون شكسته بوده؟
6) و اما همه این خرج و مخارج برای یه "بله" گرفتن از عروس خانمه. و این" بله" رو كی قراره بگیره و این پیوند رو مشروعیت ببخشه؟ بر همه واضح و مبرهن است كه این كار بر عهده عاقد است. خوب عاقد هم كه نباید این كار خیر روفقط به خاطر رضای خدا بكنه . اون هم باید نون بخوره. اما این نون چقدر میشه؟ جواب سوال بستگی به مهریه عروس خانم داره. بله اینطوریه!!. دست مزد "بله" گرفتن از عروس خانم، اون هم بعداز سه بار خوندن خطبه و برگشتن عروس خانم از مراسم گل چینی و كارهای عقب مونده دیگه كه تو این فرصت كم باید انجام بده ، درصدی حساب میشه . هر چقدر مهریه بیشتر، دست مزد بیشتر.
7) این یك مورد رو با اینكه از همه مهمتره و من هم در شروع كار سراغ این موضوع رفتم رو گذاشتم برای آخر گزارش. چون نخواستم بعد از خوندن اولین سطور گزارشم جوونهارو دچار ناراحتی های عصبی كنم . بله درست حدس زدید. نكته مهم خانه و آشیانه این دو زوج عاشق است!!!! حالا نمیدونم بعد از این همه گرفتاری دیگه حالی هم برای عاشقی می مونه یا نه؟ به هر حال نمیخوام زیاد در این مورد روده درازی كنم . چون در مورد این مسئله زیاد حرف زده شده. خوب همه چیز به خوبی و خوشی تموم شده، كاری نداریم گرون یا ارزون، ساده یا پر خرج. همه مهمانها رفتن و دو كبوتر باید برن زیر یه سقف. و اما كدوم سقف؟ سقف یه خونه 85 متری با 11 میلیون اجاره؟ یا یه 80 متری با 2 میلیون پیش و250 هزار تومن اجاره؟ یا شاید هم....